دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222Self-fulfilling prophecy and its impact on motivation and performance of National Iranian Gas Company staffsکامیابی فراخود و تأثیر آن بر انگیزش و عملکرد کارکنان شرکت ملی گاز ایران6256465207710.22059/jipa.2014.52077FAبهراماصغری اقدمکارشناس ارشد مدیریت دولتی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایرانعلیمحجوبدانشجوی دکتری مدیریت دولتی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایرانJournal Article20140529The purpose of this study is to evaluate the impact of self-fulfilling prophecy on the motivation and performance of National Iranian Gas Company staffs. In this study, considering the importance of peoples’ perception and its role in motivation and consequently their performance in organization, we have tried to investigate the influence of one of these perceptual factors by using the correlation method. In this study, self-fulfilling prophecy is determined as the independent variable, motivation and performance as dependent variables. In this study, the statistical population includes 150 National Iranian Gas Company staffs, from which; 110 people were selected by using the Cochran's formula and simple random sampling. In this study, to achieve validity, questionnaires were used from content and construct validity. By using the Cronbach's alpha (coefficient 0.941), reliability was approved. For data analyzing, the Spearman correlation coefficient and linear regressions and structural equation modeling are used. The results show that self-fulfilling prophecy (with coefficient 0.885), has a positive impact on motivation and performance of the National Iranian Gas Company employees, so managers and supervisors by increasing their expectation of the staffs and subordinates, could increase their motivation and also improve their performance.هدف این پژوهش، بررسی کامیابی فراخود و تأثیر آن بر انگیزش و عملکرد کارکنان شرکت ملی گاز ایران در راستای افزایش انگیزش و بهبود عملکرد آنان است. نظر به اهمیت زیاد ادراکهای اشخاص و نقش بسزای آن در انگیزش و متعاقباً عملکرد افراد در سازمان، در تحقیق حاضر سعی کردیم تأثیر یکی از این عوامل ذهنی و ادراکی مهم- که کمتر در حوزة سازمان بررسی شده است- را مطالعه کنیم. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی است. در این کار، کامیابی فراخود را بهعنوان متغیر مستقل و انگیزش و عملکرد را بهعنوان متغیرهای وابسته بررسی کردیم. از جامعۀ آماری 150 نفری کارکنان ستادی شرکت ملی گاز ایران در سال 1391، بهوسیلۀ فرمول کوکران و از طریق نمونهگیری تصادفی، حجم نمونة 110 نفری ساده انتخاب شد. برای دستیابی به اعتبار پرسشنامه، از روایی محتوایی و روایی سازه استفاده کردیم. پایایی بهدستآمده با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، 941/0 بود که تأیید شد. همچنین در این پژوهش برای آزمودن فرضیهها از رگرسیون خطی و ضریب همبستگی اسپیرمن و برای تعیین برازش متغیرها از مدل معادلههای ساختاری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که کامیابی فراخود با ضریب 885/0 بر انگیزش و عملکرد کارکنان شرکت ملی گاز ایران تأثیر مثبتی دارد.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222An investigation of the role of knowledge management in Holographic Organizations (Case study: Academic Members of Ilam University of Medical Sciences)نقش مدیریت دانش در سازمانهای هولوگرافیک (مورد مطالعه: اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام)6476645075410.22059/jipa.2014.50754FAمحمدتاباناستادیار گروه مدیریت، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه ایلام، ایلام، ایرانوحیدشرفیدانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایرانحسینحیدریاندانشجوی کارشناسی مدیریت بازرگانی، دانشکدة علوم انسانی دانشگاه ایلام، ایلام، ایرانسیروسباباییدانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت کارآفرینی، دانشکدة کارآفرینی دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20140512The main purpose of this research is to investigate the role of knowledge management in the holographic organizations. In order to achieve this purpose, after reviewing research background and theoretical foundations, the research’s conceptual framework has been presented. The statistical population includes Ilam Medical Sciences academic members. The method used is applied in terms of objective and descriptive-survey in terms of nature. Also, the data gathering tool in addition to archival studies is a researcher-made questionnaire the validity and reliability of which have been confirmed using experts’ viewpoints and Cronbach's alpha method, respectively. For analyzing the dimensions of conceptual framework, the Confirmatory Factor Analysis and also for measuring the correlations between conceptual framework’s dimensions the Structural Equation Modeling (SEM) have been implemented. The research’s findings showed that there were positive and significant relationships between knowledge management’s dimensions and organization holographic nature, moreover, the conceptual framework has an acceptable and satisfied fitness to explain the relationships.هدف این پژوهش، مطالعة مدیریت دانش در سازمانهای هولوگرافیک است. برای نیل به این هدف، پس از مطالعه و بررسی یافتههای پژوهشهای پیشین در قالب مبانی تئوریک تحقیق، چارچوب مورد نظر ارائه میشود. برای بررسی میدانی، در پژوهش حاضر، از جامعة آماری شامل اساتید دانشگاه علوم پزشکی ایلام (مشتمل بر دانشکدههای زیرمجموعه) استفاده شده است. این پژوهش بهلحاظ هدف، کاربردی و از نظر گردآوری دادهها توصیفی- پیمایشی است. ابزار گردآوری اطلاعات علاوه بر مطالعة کتابخانهای، پرسشنامة محققساخته است که روایی آن از سوی خبرگان و پایایی آن از طریق روش آلفای کرونباخ تأیید شده است. برای تحلیل ابعاد چارچوب مفهومی از روش تحلیل عاملی تأییدی و بهمنظور بررسی میزان روابط میان ابعاد چارچوب تحقیق، از رویکرد مدلسازی معادلههای ساختاری (SEM) استفاده شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که بین ابعاد شناساییشدة مدیریت دانش و چارچوب و ماهیت هولوگرافیکی سازمان، روابط معناداری وجود دارد و الگوی ارائهشده از برازش قابل قبولی برای تبیین آن برخوردار است.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222Direction of effect of competitive strategies and organizational structure on corporate performance (Case study: Engineering consultant firms)پژوهشی دربارة جهتگیری تأثیر ساختار سازمانی و راهبردهای رقابتی بر عملکرد سازمان (مورد مطالعه: شرکتهای مهندسی مشاور)6656795230910.22059/jipa.2014.52309FAهادیتیموریاستادیار دانشکدة اقتصاد و علوم اداری دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانرضاعباچیان قاسمیدانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی (رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی)، پردیس میرداماد دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانسعیداکبریانیدانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی (رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی)، پردیس میرداماد دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانارغوانطاهرخانچی تبریزیکارشناس ارشد MBA گرایش استراتژی، پردیس کیش دانشگاه تهران، کیش، ایران؛Journal Article20140918Using structural equation modeling, the current study aims to examine the relationship between organizational structure, competitive strategies and organizational performance with respect to the interaction between structure and competitive strategy in the engineering consulting firms. This orientation is determined with respect to the desired approach (contingency or resource based view). The study population included all engineering consulting firms in Tehran district. Partial least squares (PLS) was used for analysis of data. After collecting the questionnaires, the data were analyzed using VisualPLS software. The statistical findings indicate that the resource-based model has more explanation power to express relationships between structure, competitive strategy and firm performance. Therefore, the traditional approaches in which organizational structure is considered as a lateral variable and is dependent on corporate strategy can be regarded lass, instead the resource based view- in which the structure is considered as an important source of competitive advantage for strategies- can be placed in the context of our explanations.پژوهش حاضر با استفاده از الگویابی معادلههای ساختاری و با توجه به جهتگیری برهمکنش ساختار و راهبرد رقابتی شرکتهای مهندسان مشاور، بهدنبال بررسی رابطة میان ساختار سازمانی، راهبردهای رقابتی و عملکرد سازمان است. این جهتگیری با توجه به نوع الگوی مورد نظر (اقتضایی یا مبتنی بر منبع) تعیین میشود. جامعة آماری پژوهش، شامل همة متخصصان شرکتهای مهندسان مشاور در محدودة شهر تهران است. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از روش حداقل مجذورات جزئی (PLS) استفاده شد. پس از جمعآوری پرسشنامهها، دادهها از طریق نرمافزار VisualPLS تحلیل شد. یافتههای آماری نشان میدهند که الگوی مبتنی بر منابع، برای بیان روابط بین متغیرهای ساختار، راهبرد رقابتی و عملکرد شرکت، از توان تبیین و توضیح بیشتری برخوردار است؛ بنابراین، میتوان رویکردهای سنتی را که در آنها، ساختار سازمانی بهعنوان یک متغیر جانبی و وابسته به راهبرد شرکت درنظر گرفته میشد، کمرنگ دانست و بهجای آنها، دیدگاه جدید مبتنی بر منابع- که ساختار را بهعنوان یک منبع مهم کسب مزیت رقابتی برای راهبردها درنظر میگیرد- در متن قرار داد.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222Determinants of the digital divide (Case study: Rafsanjan citizens)عوامل تعیین کنندة شکاف دیجیتالی (مطالعة موردی: شهروندان شهر رفسنجان)6817035203510.22059/jipa.2014.52035FAطاهرروشندل اربطانیدانشیار مدیریت، دانشکدة مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0002-7826-9208حسینکاظمیاستادیار مدیریت، دانشکدة علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه ولی عصر(عج)، رفسنجان، ایرانفهیمهحاج اسماعیلیکارشناسی ارشد مدیریت دولتی، دانشکدة علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه ولی عصر (عج)، رفسنجان، ایرانJournal Article20140223In the last two decades, digital divide, defined as the gap between the people who can access PCs and internet and those who cannot, has been proposed as one of the biggest challenges of digital age. Considering that the economic, cultural, social, and political by-products of such a gap are viewed by many scholars to be more damaging than traditional gaps, the present research strives to detect the factors affecting this gap in Rafsanjan city. The present paper is correlational in terms of nature, and applied in terms of objective, using descriptive-survey method for data collection. Using cluster sampling, the situation of 501 citizens, selected randomly, was analyzed using structural equation modelling. The results indicate that economic and infrastructural factors affect the gap directly, while culture acts as a mediator that affects the gap via motivational access. Comparing different factors reveal that the cultural factor is more significant than economic and infrastructural factors. All the investigated variables can explain 55.3 percent of the physical access variation.در دو دهۀ اخیر، شکاف دیجیتالی بهمعنای فاصلة بین افرادی که به رایانه و اینترنت دسترسی دارند و افرادی که از این دسترسی محروماند، بهعنوان یکی از بزرگترین چالشهای عصر دیجیتال مطرح شده است. با توجه به آثار مخرب اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مترتب بر این نوع نابرابری- که بهزعم بسیاری از صاحبنظران، عمیقتر از نابرابریهای سنتی است- این تحقیق، با هدف بررسی عوامل مؤثر بر شکاف دیجیتالی در سطح شهروندان شهر رفسنجان انجام شده است. این پژوهش از نظر ماهیت، همبستگی، از نظر هدف، کاربردی و از منظر شیوة گردآوری دادهها، توصیفی- پیمایشی است. جامعۀ آماری این پژوهش، مجموعة شهروندان شهر رفسنجان است و در آن، به روش نمونهگیری خوشهای، وضعیت 501 نفر از شهروندان، به روش مدلسازی معادلههای ساختاری تحلیل شده است. براساس نتایج، عوامل اقتصادی و زیرساختی، بهطور مستقیم و عامل فرهنگی، از طریق نقش میانجی دسترسی انگیزشی، بر شکاف دیجیتالی تأثیر میگذارند. در مقایسة عوامل مختلف، نقش عامل فرهنگی، مهمتر از عوامل اقتصادی و زیرساختی است. تمامی متغیرهای مورد بررسی، 3/55 درصد از تغییرهای دسترسی فیزیکی را تبیین میکنند.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222The role of positive OB in preventing job pathologies: investigating the relationship between PsyCap and Job Burnoutنقش رفتار سازمانی مثبتگرا در پیشگیری از آسیبهای شغلی: بررسی رابطۀ میان سرمایۀ روانشناختی و فرسودگی شغلی7057235276310.22059/jipa.2014.52763FAکامیاررئیسی فردانشجوی دکتری مدیریت رفتار سازمانی، دانشکدة مدیریت، دانشگاه، تهران، ایرانعلیرضاملتیکارشناس ارشد مدیریت دولتیJournal Article20140526Positive OB, as a branch of OB which is related to positive psychology, can pave the way to reduce job pathologies. Toward this aim, this research investigates the relationship between them, in a SEM form. The research was conducted in a university, and its findings show that there is a significant negative relationship between PsyCap, as main construct of positive OB, and job burnout, as job pathology. In addition, findings show that amongst PsyCap dimensions, hope has the most significant negative relationship with job burnout, which, according to its definition in POB literature, seems sensible. فرسودگی شغلی یکی از مهمترین آسیبهایی است که در سالهای اخیر، پس از استرس شغلی، بیشترین توجه محققان حوزة سلامت کاری و شغلی را به خود معطوف ساخته است. اهمیت این آسیب و پیامدهای آن برای فرد و سازمان سبب شده است رویکردهای متعددی برای مواجهه و مقابله با آن طرح شود و درمورد این رویکردها پژوهشهایی انجام گیرد. یکی از این رویکردها، رفتار سازمانی مثبتگراست. رفتار سازمانی مثبتگرا بهعنوان شاخهای از رفتار سازمانی- که در سالهای اخیر در زمینة روانشناسی مثبتگرا مطرح شده- زمینهساز کاهش آسیبهای شغلی، از جمله فرسودگی شغلی در افراد است. بههمینمنظور، پژوهش حاضر با مدلسازی رابطة میان ایندو در قالب مدل معادلههای ساختاری، به بررسی ارتباط آنها پرداخته است. نتایج نشان میدهد میان سرمایة روانشناختی، بهعنوان سازة اصلی رفتار سازمانی مثبتگرا و فرسودگی شغلی بهعنوان یک آسیب شغلی، رابطة منفی معناداری وجود دارد. بهعلاوه، یافتهها نشان میدهد از میان ابعاد سرمایة روانشناختی، امید بیشترین رابطة منفی را با فرسودگی شغلی دارد.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222Effect of cognitive emotion regulation strategy on subjective well-being and job performance
(Case study: Customs Administration of Islamic Republic of Iran)بررسی اثر تنظیم هیجانهای شناختی بر سلامت ذهنی و عملکرد کارکنان (مورد مطالعه: بخش ستادی گمرک جمهوری اسلامی ایران)7257455143110.22059/jipa.2014.51431FAسمیهشهبادانشجوی دکتری مدیریت دولتی، دانشکدة مدیریت و حسابداری، دانشگاه آزاد قزوین، قزوین، ایرانسید مهدیالوانیاستاد گروه مدیریت دولتی، دانشکدة مدیریت و حسابداری، دانشگاه آزاد قزوین، قزوین، ایران0000-0002-1885-4325محمد علیافشار کاظمیدانشیار گروه مدیریت صنعتی، دانشکدة مدیریت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهرانمرکز، تهران، ایرانJournal Article20140615Over the recent years, ever-increasing rate of improvement in knowledge and technology has changed the nature of roles in organizations and many jobs need high mental activity. Thus, subjective well-being and performance of employees are two broad subjects that affect the performance of the organization. In this survey, we examined how different cognitive emotion regulation strategies influence work-related subjective well-being and job performance. The questionnaires were distributed between 450 employees of one public organization in Iran. 340 questionnaires were returned and among them 220 questionnaires were valid. The results showed that adjusted strategies are positively associated with employee’s subjective well-being and job performance, while unadjusted cognitive emotion regulation strategies affected employee’s subjective well-being negatively and no relationship was found between unadjusted cognitive emotion regulation and work behavior.در سالهای اخیر، با افزایش سرعت پیشرفت علم و تکنولوژی، ماهیت نقشهای مورد نیاز شغلها متحول شده و بسیاری از مشاغل، نیازمند فعالیت ذهنی بالا هستند؛ بنابراین، برای اکثر سازمانها سلامت ذهنی و عملکرد بالای کارکنان و عوامل مؤثر بر آنها، از اهمیت ویژهای برخوردار است. این پژوهش به بررسی نقش تنظیم هیجانهای شناختی بر سلامت ذهنی مربوط به کار و رفتار عملکردی کارکنان میپردازد. ابزار جمعآوری اطلاعات در این تحقیق، پرسشنامه بوده است که بین کارکنان بخش ستادی سازمانی دولتی در ایران پخش شده است. از حدود 340 پرسشنامة پخششده، 220 پرسشنامه، شاخص اعتبار برای استفاده در این پژوهش را بهدست آوردهاند. نتایج، بیانگر آن است که راهبردهای انطباقی تنظیم هیجانهای شناختی، موجب افزایش سلامت ذهنی مربوط به کار و رفتار عملکردی کارکنان میشود و استفاده از راهبردهای غیر انطباقی تنظیم هیجانهای شناختی از سوی کارکنان، سبب کاهش سلامت ذهنی مربوط به کار میشود، ولی اثری بر رفتار عملکردی کارکنان ندارد.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222Identification of succession planning success factors in private sector (Case study: Holding Alpha Company)عوامل موفقیت برنامۀ جانشینپروری در بخش خصوصی (مورد مطالعه: هلدینگ آلفا)7477675173310.22059/jipa.2014.51733FAمحمدصادقضیائیاستاد مدیریت منابع انسانی دانشکدة مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایرانسیدرضاسیدجوادیناستاد مدیریت منابع انسانی دانشکدة مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-3456-0001-0000شهامتحسینیاندانشیار مدیریت دانشکدة مدیریت، دانشگاه علوم انتظامی، تهران، ایرانمهدیفتاحیدانشجوی دکتری مدیریت رفتار سازمانی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20140222In this study, using qualitative method, succession planning success factors are first identified, then this factors are examined as a measurement model. The statistical population included managers and supervisors of Alpha Holding Company and the samples were chosen in random. The tools used for data gathering were literature reviews, questionnaire and interviews. Validity and reliability of qualitative tool were evaluated using triangulation, member checks and paired reviews methods; content validity of the questionnaire was evaluated using expert reviews method. Reliability of the questionnaire was assessed using a pretest of 28 people and it was confirmed. Extracted data among 171 questionnaires was based on examining the quantitative research hypotheses. Based on exploratory factor analysis and structural equation modeling tests, the results showed that the seven factors including organizational structure, senior management support, systematic approach, policy, organizational culture, desire and motivation of people and trust can be introduced as the succession planning success factors and the success of succession plans could be measured using the above factors.در این پژوهش ابتدا با روش کیفی، عوامل موفقیت جانشینپروری شناسایی شده و سپس با روش کمی در قالب یک مدل اندازهگیری آزموده شده است. جامعة آماری پژوهش، مجموع مدیران و رؤسای هلدینگ آلفاست و نمونة آماری بهصورت تصادفی ساده از آن انتخاب شده است. ابزار جمعآوری دادهها، بررسی ادبیات، مصاحبه و پرسشنامه است و برای بررسی اعتبار و پایایی ابزار کیفی، از روش مثلثی، بررسیهای اعضا و بررسی زوجی و برای روایی پرسشنامه محتوایی آن از استادان و خبرگان بهره گرفته شده است. پایایی پرسشنامه با پیشآزمون بین 28 نفر انجام گرفت و تأیید شد. دادههای استخراجشده از 171 پرسشنامه، مبنای آزمون فرضیههای کمی پژوهش قرار گرفت و از طریق آزمون تحلیل عاملی- اکتشافی و مدل معادلههای ساختاری مشخص شد که هفت عامل ساختار سازمانی، حمایت مدیریت ارشد، رویکرد نظامیافته، تعیین خط مشی، فرهنگ سازمانی، تمایل و انگیزة افراد و اعتماد را میتوان به عنوان عوامل موفقیت در جانشینپروری معرفی کرد و از طریق آنها موفقیت برنامة جانشینپروری را اندازه گرفت.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222Investigating the relationship between transformational leadership and organizational citizenship behavior considering the mediator role of empowermentبررسی رابطة رهبری تحولآفرین و رفتار شهروندی سازمانی، با توجه به نقش مداخلهگر توانمندسازی کارکنان7697895173410.22059/jipa.2014.51734FAیاسینطاهریدانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، دانشکدة اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانجیرانمحمدیاستادیار مدیریت، دانشکدة اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانسعیدجعفری نیااستادیار مدیریت، دانشکدة مدیریت و حسابداری، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران0000-0002-0581-6469Journal Article20131109Human resources in each organization are the most valuable assets and they play a decisive role in effectiveness of that organization. Managers always strive to optimize the utilization of these resources. On the other hand, without willingness of employees to cooperate voluntarily and spontaneously with the organization, it would not be possible to increase effectiveness and improve its performance. The purpose of this study is to examine the relationship between transformational leadership and organizational citizenship behavior considering the role of intervening variable (empowerment of employees) in Bandar Imam Khomeini's Petrochemical Company. Research data was gathered from a simple sample of 158 people with questionnaires. The obtained results indicated that all the scales of questionnaires were considered to be reliable (Cronbach's alpha), the reliability of which was confirmed through reviewing previous researches as well as interviewing with researchers and scientists. The results of study showed that there is a significant positive relationship between transformational leadership and employee’s psychological and structural empowerment and organizational citizenship behaviors. Also, the effects of mediator variable on the relationship between transformational leadership and organizational citizenship behavior were shown to be significant.از آنجاکه منابع انسانی هر سازمان، باارزشترین سرمایة آن محسوب میشوند و نقش تعیینکنندهای در اثربخشی آن دارند، مدیران همواره در تلاش برای بهرهگیری بهینه از این منابع بودهاند. از طرف دیگر، سازمانها بدون تمایل افراد به همکاری داوطلبانه و خودجوش، قادر به افزایش اثربخشی و بهبود عملکرد خود نیستند. هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط میان سبک رهبری تحولآفرین و رفتارهای شهروندی سازمانی با توجه به نقش مداخلهگر متغیر توانمندسازی کارکنان است که در یک نمونة تصادفی ساده، متشکل از 158 نفر از کارکنان اداری شرکت پتروشیمی بندر امام خمینی (ره) انجام شده است. دادههای مربوط به متغیرها از طریق پرسشنامههایی بهدست آمده است که روایی آنها بهدلیل استفادة مکرر در پژوهشهای معتبر داخلی و خارجی، از سوی متخصصان و استادان مربوط تأیید شده و پایایی آنها نیز بهوسیلة ضریب آلفای کرونباخ ثابت شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که بین رهبری تحولآفرین و توانمندسازی ساختاری و روانشناختی کارکنان و نیز رفتار شهروندی سازمانی، رابطة مثبت معناداری وجود دارد. همچنین نقش میانجی متغیر توانمندسازی در رابطة بین رهبری تحولآفرین و رفتارهای شهروندی سازمانی، بهطور معناداری تأیید شد.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222Examining the relationship between intellectual capital and labor productivity: with an emphasis on organizational learningتبیین رابطۀ بین سرمایۀ فکری و بهرهوری نیروی انسانی با تأکید بر یادگیری سازمانی7918175104110.22059/jipa.2014.51041FAطیبهعباسیاستادیار گروه مدیریت دولتی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0001-7596-9447محمدهاشمیدانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی، دانشکدة مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایراناحمدرضاآرمینهدانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی، دانشکدة مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایرانمهدیهبختیاریکارشناس وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تهران، ایرانJournal Article20140302Undoubtedly, the capability and core competencies of employees help to achieve organization goals. Consequently, organizations increase organizational learning capability with the help of intellectual capital, thereby providing improvement of productivity. The current study aims to explain the impact of intellectual capital on labor productivity, considering the mediation of organizational learning. Previous studies rarely examined the relationship between intellectual capital and labor productivity. Moreover, most of the studies neglect the mediating effect of organizational learning in explaining the impact of intellectual capital on labor productivity. This study is performed through descriptive– correlation method, and it is an applied research in terms of purpose and in the scope of human resources in terms of thematic scope. Also, it uses a questionnaire to survey the relationships governing intellectual capital, organizational learning, and labor productivity. The results are based on empirical data collected from Ministry of Science, Research and Technology. The finding of this study indicate that, the intellectual capital has a significant positive effect on labor productivity. Also, the results indicate that, in case of realizing the organizational learning as a mediating variable, it can have significant effect on the relationship between intellectual capital and labor productivity.بیتردید قابلیت و شایستگیهای ویژة کارکنان، به تحقق اهداف سازمان کمک میکند. از اینرو، سازمانها باید با استفاده از سرمایة فکری، قابلیت یادگیری سازمانیشان را افزایش دهند تا امکان بهبود بهرهوری را فراهم کنند. هدف این پژوهش تبیین تأثیر سرمایة فکری بر بهرهوری نیروی انسانی با میانجیگری یادگیری سازمانی است. مطالعات قبلی بهندرت ارتباط بین سرمایة فکری و بهرهوری نیروی انسانی را بررسی کردهاند. علاوهبراین، اکثر مطالعات تأثیر میانجی یادگیری سازمانی بر بهرهوری نیروی انسانی در بررسی تأثیر سرمایة فکری را نادیده گرفتهاند. پژوهش حاضر به روش توصیفی- همبستگی اجرا شده و از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر قلمرو موضوعی در حیطة منابع انسانی است. همچنین، این پژوهش از پرسشنامه برای بررسی رابطة حاکم بر سرمایة فکری، یادگیری سازمانی و بهرهوری نیروی انسانی استفاده کرده است. نتایج مبتنی بر دادههای تجربی جمعآوریشده از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. یافتههای پژوهش بیانگر این است که سرمایة فکری تأثیر مثبت معنیداری بر بهرهوری نیروی انسانی دارد. همچنین، نتایج بیان میکند اگر یادگیری سازمانی بهعنوان متغیر میانجی درنظر گرفته شود، میتواند در رابطة بین سرمایة فکری و بهرهوری نیروی انسانی تأثیر معناداری داشته باشد.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222An analysis of the relations among leader - member exchange LMX, organizational learning culture and organizational commitment (Case study: Markazy Province Agricultural Experts)واکاوی روابط بین تبادل رهبر- عضو (LMX)، فرهنگ یادگیری سازمانی و تعهد سازمانی کارکنان (مورد مطالعه: کارشناسان کشاورزی استان مرکزی)8198375220210.22059/jipa.2014.52202FAامیرعلم بیگیاستادیار ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدة اقتصاد و توسعة کشاورزی، دانشگاه تهران، تهران، ایراناسماعیلآهنگریدانشجوی کارشناسی ارشد ترویج کشاورزی، دانشکدة اقتصاد و توسعة کشاورزی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانسعیدهعزیزیدانشجوی کارشناسی ارشد توسعۀ روستایی، دانشکدة اقتصاد و توسعة کشاورزی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20140324Many previous studies used leader - member exchange to explain the quality relationship between employees and supervisors. However, in previous studies, the mechanism of this theory in creativity is not so clear. Thus, this study defines the role of leaders in creating a culture of organizational learning using normative approach to examine the relationship between communication quality leader - member, organizational commitment and organizational learning culture. The statistical population includes 110 Markazy province's agricultural experts who were selected by convenient sampling methodology. The research instrument was a questionnaire designed to measure the model variables. Its validity was confirmed by a panel of experts. Structural equation modeling was used for data processing. Research empirical results are threefold. First, leader - member exchanging quality has a significant effect on learning culture in organization. Second, there is a significant relationship between the learning culture and organizational commitment. Third, LMX quality has an indirect effect on organizational commitment through extension of learning culture. In conclusion, considering research limitations, some practical implications are provided.در پژوهشهای گذشته، از نظریة تبادل رهبر- عضو (کیفیت LMX) برای تبیین رابطة کارکنان و سرپرستان در جهت کسب دستاوردهای مطلوب سازمانی استفاده شده است، اما به سازوکار این فرایند توجه نشده است. از اینرو، پژوهش حاضر با مطالعة دو متغیر فرهنگ یادگیری در سازمان و نقش این فرهنگ و با استفاده از رویکرد هنجاری، به بررسی اثر کیفیت رابطة LMX، بر این دو بعد پرداخته است. جامعة آماری متشکل از 110 نفر از کارشناسان کشاورزی استان مرکزی است که 86 نفر از آنها به روش دردسترس انتخاب شدند. برای دادهپردازی، از مدلسازی معادلههای ساختاری استفاده شد. سه یافتة اصلی تحقیق نشان داد کیفیت LMX بر فرهنگ یادگیری سازمانی و فرهنگ یادگیری در سازمان بر تعهد سازمانی تأثیر مستقیم دارد و کیفیت LMX اثری غیر مستقیم بر تعهد سازمانی دارد. براساس نتایج پژوهش، کیفیت LMX عامل مهمی در ارتباطهای دوسویه و نشر فرهنگ یادگیری در سازمان است و از این طریق، سبب توسعة تعهد سازمانی کارکنان میشود. در انتها با توجه به محدودیتهای پژوهش، پیشنهادهایی ارائه شده است.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222Factors affecting public trust in government agencies in Tehranعوامل مؤثر بر اعتماد به سازمانهای دولتی شهر تهران8398565203410.22059/jipa.2014.52034FAبهزادقره خانیکارشناس ارشد مدیریت دولتی، مؤسسة عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی، تهران، ایرانحبیب اللهطاهرپوراستادیار مدیریت، مؤسسة عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی، تهران، ایرانفرج اللهرهنورددانشیار مدیریت، مؤسسة عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی، تهران، ایرانفرخمصطفویاستادیار علوم اجتماعی، مؤسسة عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی، تهران، ایرانJournal Article20140408The current research aims to identify and prioritize the factors affecting public trust in government agencies in Tehran. For this purpose, 39 variables that affect public trust were extracted by reviewing the literature of the context, then, they were used for preparing the questionnaire. Research methods are descriptive, exploratory, applied and fieldwork. Validity and reliability of the questionnaire are evaluated at the appropriate level based on Cronbach’s alpha (0.925) using literature review and the experts' corrective ideas. The questionnaire was distributed among a sample of 303 people from the unlimited population using statistical technique, which includes the clienteles of government agencies in Tehran. By using exploratory factor analysis and according to variance explained percent, the variables were classified into seven main factors respectively including: satisfaction with the performance and services, quality of services, clientele participation, social trust, official corruption, clientele awareness level and information.هدف پژوهش حاضر، شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر بر اعتماد به سازمانهای دولتی شهر تهران است. بدینمنظور، با مرور ادبیات موضوع، 39 متغیر تأثیرگذار بر اعتماد عمومی شناسایی شد و مبنای تهیة پرسشنامه قرار گرفت. روش تحقیق در این پژوهش، میدانی، کاربردی، اکتشافی و توصیفی است. روایی و قابلیت اعتماد پرسشنامه، با توجه به تهیة پرسشنامه براساس مبانی نظری و اعمال نظرهای اصلاحی صاحبنظران و مقدار آلفای کرونباخ (925/0) در سطح مناسبی ارزیابی میشود. با توجه به نامحدودبودن جامعة آماری و به مفروضة تکنیک تحلیل عاملی، پرسشنامه در بین 303 نفر از اعضای جامعة آماری که مراجعان به دستگاههای اجرایی استان تهران بودند، بهصورت سهمیهای توزیع شد. با بهکارگیری تکنیک تحلیل عاملی اکتشافی و با توجه به درصد واریانس تبیینشده، متغیرهای فوق در قالب هفت عامل اصلی دستهبندی شدهاند که بهترتیب اولویت عبارتند از: رضایتمندی شهروندان از عملکرد و خدمات ارائهشده، کیفیت ارائة خدمات، مشارکتدادن مراجعان، اعتماد اجتماعی، فساد اداری، سطح آگاهی مراجعان و اطلاعرسانی.دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانمدیریت دولتی2008-58776420141222English Abstractsچکیده های انگلیسی1115545710.22059/jipa.2014.55457FAJournal Article20151107