هدف: هدف این تحقیق تصویرکردن فرایند استفاده از رویکرد مدیریت دولتی نوین در کشور و دلایل ناکارآمدی و پیامدهای آن است. روش: در این پژوهش از راهبرد نظریهپردازی دادهبنیاد و از طرح نظاممند استراوس و کوربین اسفاده شده است. برای جمعآوری دادهها، علاوهبر مصاحبههای نیمهساختاریافته با خبرگان و متخصصان مدیریت، از منابع دست دوم مانند متنها و مصاحبههای آرشیوی بهره برده شده است. در این پژوهش از روش نمونهگیری نظری استفاده شده و یافتهها در قالب کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدهاند. یافتهها: نتایج تحقیق نشان میدهد همگرایی و تقلید خطمشیهای تحول اداری از دلایل عمده بهکارگیری رویکرد مدیریت دولتی نوین در کشور بهشمار میروند. انتخاب رویکرد مدیریت دولتی نوین در کشور با وجود شرایط عمومی و اختصاصی حاکم بر نظام مدیریتی، به ناکارآمدی بیشتر و افزایش پیامدهای منفی این رویکرد و تشدید چالشهای اداری (سازمانی)، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منجر شده است. نتیجهگیری: در جمعبندی کلی میتوان گفت که مؤلفههای حکمرانی خوب، در واقع تجلی وجود ظرفیتهای حاکمیتی و غیرحاکمیتی لازم برای اجرای رویکرد مدیریتگرایی است. بدون ایجاد چنین ظرفیتهایی، بهکارگیری الگوی مدیریت دولتی نوین در بخش دولتی، به یقین با تبعات منفی بسیار بیشتری همراه خواهد بود.