unavailable
unavailable
یکی از دلایل ناکامی در مسیر توسعه، نداشتن الگوی ملی و بومی برای حکمرانی متناسب با ارزشهای اجتماعی و سازگار با شرایط فرهنگی و تاریخی ایران است. این مقاله با روش فراتحلیل به بررسی پژوهشهای حوزۀ حکمرانی پرداخته و صورتبندی منظمی از آنها ارائه میدهد. 68 مقاله و گزارش در زمینۀ حکمرانی با جستوجو در چهار پایگاه دادۀ علمی کشور در بازۀ زمانی سال 1382 تا 1394 و در دو بخش «یافتههای توصیفی فراتحلیل» و «ارزیابی کیفی مقالهها» بررسی شدهاند. یافتههای توصیفی با شش شاخص قالب مقالهها شامل، بازۀ زمانی، سنخشناسی پژوهشگران، جنسیت پژوهشگران، توزیع جغرافیایی و روش پژوهش و بخش ارزیابی کیفیت مقالهها بر اساس شاخص سهگانۀ بلیکی به سه گروه چیستی، چرایی و چگونگی دستهبندی و تحلیل شدند. فراتحلیل مقالههای حکمرانی در ایران نشان میدهد پژوهشهای این حوزه کمتر ناظر بر جنبههای عملیاتی بوده و بیشتر بر بحثهای نظری و ارائۀ مفاهیم کلی تمرکز کردهاند. اغلب، نظریۀ حکمرانی خوب بهعنوان نظریۀ مسلط جهانی توصیه شده است که نقدهایی بر این نظریه وارد است.
در سراسر دنیا، بودجهبندی فعالیت فراگیری در سیستم حکومتی محسوب میشود؛ بهطوریکه محصول فراگرد بودجهبندی، یعنی سند بودجه، فراتر از لفاظیهای سیاسی، نشاندهندۀ اولویتهای واقعی و ترجیحات حکومت در عرصۀ اجتماعی است. با وجود این، بودجهبندی بهمنزلۀ بخشی از سیستم سیاسی، دچار مجموعه مسائل و مشکلات تکراری است که از اثربخشی سیستم بودجهبندی در دستیابی به اهداف مد نظر میکاهد؛ مشکلاتی که به تعبیری «گناههای کشنده» نامیده میشوند. برای شناسایی این گناههای کشنده در بودجهبندی، از استراتژی کیفی تحلیل تم استفاده شده و مصاحبه نیز، اصلیترین ابزار گردآوری دادهها مد نظر قرار گرفته است. مطابق با یافتههای پژوهش، «گسستگی روابط میان بودجهها با اسناد بالادستی»، «ترفندهای تحریف واقعیتها»، «حاکمیت حیات سازمانی»، «فقدان پشتوانۀ نظری»، «آرمانگرایی افراطی و فقدان عملگرایی»، «تعدد تبصرهها و احکام بودجهای و غیربودجهای»، «تعدد ردیفهای متفرقه»، «نقض اصول بودجهای»، «فقدان شفافیت فراگردی» و «فقدان پاسخگویی»، ده گناه کشنده در فراگرد بودجهبندی ایران هستند. بدیهی است با بهبود هر یک از این موارد، میتوان بودجه را در مسیر درست قرار داد و تحقق اهداف ملی ذکرشده در اسناد بالادستی، بهویژه سند چشمانداز و برنامههای توسعه را سرعت بخشید.
هدف از تحقیق حاضر، طراحی الگوی حکمرانی اقتضایی برای اجرای اثربخش سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی در کشور است. در این تحقیق موضوع حکمرانی اقتضایی همراه با متغیرهای مدل مفهومی به روش توصیفی ـ پیمایشی تبیین شده و ضمن بررسی رابطه و تأثیرگذاری متغیرهای پیشبین بر ملاک به روش همبستگی، برای تأیید شاخصها توسط خبرگان، از روش دلفی استفاده شده است. پس از بررسی وضعیت فعلی اجرای اثربخش سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی با آزمون تی تکنمونهای، مشخص شد بخش دولتی نسبت به دو بخش دیگر در شرایط نسبتاً مطلوبی قرار دارد. نتایج آزمون رگرسیون خطی ساده نشان داد بخش دولتی 8/42 درصد، بخش تعاونی 4/31 درصد و بخش خصوصی 6/35 درصد در اجرای اثربخش سیاستهای کلی این اصل از قانون اساسی اثرگذارند و آزمون رگرسیون خطی چندگانه نیز حاکی از تأثیرگذاری 7/84 درصدی بخشهای سهگانۀ متغیرهای پیشبین بر متغیر ملاک تحقیق است. شبکۀ عصبی مصنوعی نیز با اختلاف جزئی نتایج آزمون رگرسیون خطی را تأیید میکند.
پژوهش حاضر بهدنبال طراحی الگوی در خصوص موضوع تمدن سازمانی در سازمانهای دولتی است. پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادین ـ کاربردی بوده و از لحاظ ماهیت از دستۀ پژوهشهای آمیختۀ اکتشافی است. جامعۀ آماری در بخش کیفی، خبرههای منابع انسانی و رفتار سازمانی است. خبرگان با روش نمونهگیری هدفمند و گلولۀ برفی شناسایی شدند که با توجه به کفایت دادهها، در مجموع با 20 خبره مصاحبه شد. برای آزمون مدل نیز 384 نفر از کارکنان سازمانهای دولتی در پژوهش مشارکت کردند. روش تجزیه و تحلیل، تئوری دادهبنیاد و رویکرد معادلات ساختاری بود. دادهها از طریق مصاحبۀ عمیق در کنار توزیع پرسشنامۀ 49 گویهای گردآوری شدند. بر اساس نتایج، در شرایط علّی تعیین اهداف و رهبری تمدن سازمانی شناسایی شد. پدیدۀ اصلی مدنیت سازمانی در رابطه با شرایط مداخلهگر، سازمان کمالگرا بود. بستر حاکم، فرهنگ سازمانی و اقدامات مطلوب مدیریت منابع انسانی توانمندساز و راهبرد اصلی سوسیوکراسی، ادهوکراسی، تکنوانفوکراسی و مریتوکراسی قطعی و شناسایی شد. پیامد اصلی این مدل نیز سازمان متمدن است و نتایج بهدست آمده از مدل حداقل مربعات جزئی، گویای تأیید و صحت طراحی روابط بود.
هدف از این پژوهش شناسایی عوامل ساختاری مؤثر بر شکلگیری شبکههای خطمشی در نظام کارآفرینی ایران است. این پژوهش از نظر هدف توسعهای است و با استفاده از روش ترکیبی، در دو مرحله، شامل شناسایی شاخصها به روش تحلیل مضمون و آزمون آن به روش پیمایشی از نوع همبستگی اجرا شده است. جامعۀ آماری پژوهش کارکنان و دستاندرکاران نظام کارآفرینی ایران است. حجم نمونۀ آماری به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای 833 نفر تعیین شد و دادههای لازم با استفاده از پرسشنامۀ محققساختۀ عوامل ساختاری و شبکههای خطمشی جمعآوری گردید. نتایج پژوهش نشان داد ساختار سازمانی غیرمتمرکز، استراتژی (راهبرد) تعاملی، نظام ارزیابی عملکرد با رویکرد اجتماعی، زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات یکپارچه، نظام حقوق و دستمزد منعطف، نظام آموزش و پژوهش حمایتکنندۀ شبکه و همگرایی بالا در اهداف و منافع، بر شکلگیری شبکههای خطمشی در نظام کارآفرینی ایران مؤثرند.
تعدد آییننامهها، بخشنامهها و قوانین و مقررات مربوط به مالیات بر ارزش افزوده و همچنین وجود بحثها و اظهارنظرهای متنوع افراد و گروههای اجتماعی مختلف از زمان اجراییشدن قانون مالیات بر ارزش افزوده، نشاندهندۀ آن است که احتمالاً در مسیر شکلگیری سیاستها و خطمشیهای مالیاتی در نظام مالیات بر ارزش افزودۀ کشور، مشکلاتی وجود دارد. در این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و استراتژی مطالعۀ موردی، نحوۀ ایجاد یا انتخاب تصمیمهای مالیاتی تحلیل شده است. یافتهها نشان میدهد هرچند خطمشیهای مالیات بر ارزش افزوده باید از اصول وضع شده برای مالیات پیروی کند یا در امتداد آنها باشد، دلایل گوناگونی موجب میشود که در انتخاب گزینههای خطمشی مالیاتی، این اصول نادیده گرفته شوند یا مغفول بمانند. بنابراین قبل از هرگونه تصمیمگیری در این حوزه، باید سازگاری آن تصمیم با اصول مالیاتی بررسی شود.
هدف اساسی این پژوهش تعیین تأثیر منابع قدرت مدیران (قانونی، پاداش، اجبار، مرجعیت و تخصص) بر تعهد عاطفی کارکنان با در نظر گرفتن نقش میانجی ویژگیهای شخصیتی کارآفرینی کارکنان ادارههای دولتی استان آذربایجان غربی است. ابزار سنجش، پرسشنامههای استاندارد بود و برای تجزیه و تحلیل دادهها و ارائۀ مدل ساختاری، از مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی در نرمافزار Smart pls2 استفاده شد. نتایج نشان داد قدرت مرجعیت، پاداش و تخصص مدیران و ویژگیهای شخصیتی کارآفرینی کارکنان، در تعهد عاطفی کارکنان تأثیر مثبت و معنادار میگذارند. همچنین نتایج بیانکنندۀ این بود که ویژگیهای شخصیتی کارآفرینی کارکنان در رابطۀ بین قدرت مدیران (مرجعیت و تخصص) و تعهد عاطفی کارکنان، نقش میانجی دارد و مدل ارائه شده دارای نیکویی برازش بوده و میتواند برای افزایش تعهد عاطفی نیروی انسانی در ادارههای دولتی استفاده شود. از نتایج دیگر اینکه قدرت مدیران و ویژگیهای شخصیتی کارآفرینی کارکنان، تعهد عاطفی کارکنان را در سطح مناسبی پیشبینی میکنند.