رفع معضل فقر بهمنزلة یک مسئلة عمومی پیچیده، بیش از هر چیز متأثر از عملکرد سیستم خطمشیگذاری عمومی در زمینة فقرزدایی است؛ بهگونهای که میتوان کاهش یا افزایش میزان فقر در سطح جامعه را تابعی از عملکرد سیستم خط مشیگذاری کشور در زمینة فقرزدایی دانست. در پژوهش حاضر، پس از تبیین اثربخش نبودن عملکرد سیستم خطمشیگذاری عمومی ایران در زمینة فقرزدایی، علل این مسئله با تمرکز بر لایحة «فقرزدایی در ایران» منزله نمونهای از عملکرد سیستم مذکور (بهصورت مطالعة موردی) بررسی شده است. بدینصورت که ابتدا براساس فرضیههای سهگانة پژوهش، مهمترین علل احتمالی اثربخش نبودن عملکرد سیستم خط مشیگذاری کشور در زمینة فقرزدایی، در قالب سه مؤلفة «کوتاهی و غفلت خط مشیگذاران»، «ناکارآمدی سیستم خط مشیگذاری» و «پیچیدگی و گستردگی مسئلة فقر» مطرح شده و پس از آن با مراجعه به خبرگان و کسب آرای آنان، صحت فرضیههای تحقیق بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که هر سه عامل فوق بر اثربخش نبودن عملکرد سیستم خط مشیگذاری در زمینة فقرزدایی مؤثر بودهاند، اما نقش و تأثیر مؤلفة «ناکارآمدی سیستم خط مشیگذاری» بیش از دو عامل دیگر است.